شعر در مورد تفرقه
شعر در مورد تفرقه
شعر در مورد تفرقه ,شعر در مورد تفرقه افکنی,شعری در مورد تفرقه,شعر درباره تفرقه,شعر تفرقه,شعر در مورد تفرقه,شعر تفرقه انداختن,شعر در باره تفرقه,شعر در مورد تفرقه افکنی,شعری در مورد تفرقه,شعر درباره تفرقه
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد تفرقه برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
عمر بر ناگریز تفرقه کن
تا ازو قسم آز رسد
شعر در مورد تفرقه
تفرقه در روح حیوانی بود
نفس واحد روح انسانی بود
شعر در مورد تفرقه افکنی
از حدیث شیخ جمعیت رسد
تفرقه آرد دم اهل جسد
شعری در مورد تفرقه
تفرقه برخیزد و شرک و دوی
وحدتست اندر وجود معنوی
شعر درباره تفرقه
عاشق که غمش بر همه کس ظاهر بود
جمعیت او تفرقه خاطر بود
شعر تفرقه
من به فسون وفا زان خودت می کنم
تفرقه گر نفگند نرگس جادوی تو
شعر در مورد تفرقه
صافی ز سنگ تفرقه فریاد می کند
مانند اوحدی، که بنالد ز خوی تو
شعر تفرقه انداختن
منزل یکی و راه یکی و روش یکی
چندین هزار تفرقه در هر کنار چیست؟
شعر در باره تفرقه
گل بقدر غنچه گردیدن پریشان می شود
تفرقه آئینه اندازه جمعیت است
شعر در مورد تفرقه افکنی
شب باسواد زلف تو زد لاف همسری
صبحش بسنگ تفرقه دندان شکست و ریخت
شعری در مورد تفرقه
نغمه ساز ما و من تفرقه دلست و بس
تا دو دلش نمیکنی لب بصدا نمیرسد
شعر درباره تفرقه
هنگامه اسباب زبس تفرقه ساز است
غربال کنی بحر که یابی گهری چند
شعر در مورد تفرقه
زکشت تفرقه دهر حاصلی که تو داری
چو تخم اشک ازان خوشه کن گمان که نبندد
شعر در مورد تفرقه افکنی
سخن بی سرو پا تفرقه ساز حیاست
آب چون بر در فواره زد اجزا گردد
شعری در مورد تفرقه
غبار تفرقه هر جا بود مقابل جمع
بهم رسیدن لب هاست قاصد دل جمع
شعر درباره تفرقه
هزار خوشه درین کشت دانه شد (بیدل)
بغیر تفرقه چیزی نبود حاصل جمع
شعر تفرقه
آغوش هوس تفرقه وضع حضور است
چون غنچه اگر جمع شوم گل بکنارم
شعر در مورد تفرقه
هزار تفرقه جمعست در طلسم حواست
شکسته بر گل رنگی که دسته بستنش است این
شعر تفرقه انداختن
چو سبحه تفرقه دل زبس جنون اثر است
بساز پیکرم از یکدگر جداست گره
شعر در باره تفرقه
بقدر تفرقه دل شگفتن آهنگیم
جنون بهاری ما داشت رنگ دشواری
شعر در مورد تفرقه افکنی
چشم بد دور کز آن تفرقه ات بازآورد
طالع نامور و دولت مادرزادت
شعری در مورد تفرقه
ز فکر تفرقه بازآی تا شوی مجموع
به حکم آن که چو شد اهرمن سروش آمد
شعر درباره تفرقه
خاطر به دست تفرقه دادن نه زیرکیست
مجموعه ای بخواه و صراحی بیار هم
شعر در مورد تفرقه
بدرقه چون عشق گشت از پس پس تاختن
تفرقه چون جمع گشت با کم کم ساختن
شعر در مورد تفرقه افکنی
ندارم دل جمعیت، تفرقه به
ببین تا چه بیند مه از اجتماعی
شعری در مورد تفرقه
خزان هجر بر این بوستان نیابد دست
نسیم تفرقه در این چمن نجوید راه
شعر درباره تفرقه
آن را که بود در صدد تفرقه ما
برگوی، که این جمع پریشان شدنی نیست
شعر تفرقه
حقا که مرا دنیا بی دوست نمی باید
با تفرقه خاطر دنیا به چه کار آید
شعر در مورد تفرقه
دریغ صحبت دیرین و حق دید و شناخت
که سنگ تفرقه ایام در میان انداخت
شعر تفرقه انداختن
جمع آر همه تفرقه خویش به جهدت
بر ذات دعاوی ز معانی رقمی زن
شعر در باره تفرقه
بخ بخ اگر این علم برافرازم
در تفرقه سوی جمع پردازم
شعر در مورد تفرقه افکنی
رو تفرقه دور کن ز خاطر
رو آینه پاک کن ز زنگار
شعری در مورد تفرقه
«امل دل را نبود تفرقه » ای جان بازآ
قصه معرفت این است اگر گوش کنیم
شعر درباره تفرقه
سینه اهل تعلق شاهراه تفرقه است
میهمان باشد کثافت، خانه نارفته را
شعر در مورد تفرقه
بی چراغان تجلی طور سنگ تفرقه است
کعبه و بتخانه را بی یار دیدن مشکل است
شعر در مورد تفرقه افکنی
هر دری شارع صد قافله تفرقه است
زود بر در زن ازان خانه که در بسیارست
شعری در مورد تفرقه
ز سنگ تفرقه یک شیشه درست نماند
چه فتنه بود که زلف تو در میان انداخت
شعر درباره تفرقه
شعور، آینه دار هزار تفرقه است
خوشا کسی که ز وضع زمانه بیخبرست
شعر تفرقه
ز چشم شور نباشند خوشدلان ایمن
به سنگ تفرقه بزم شراب نزدیک است
شعر در مورد تفرقه
اسباب تفرقه است پریشانی حواس
چون رشته دل مبند به هر گل که دسته نیست
شعر تفرقه انداختن
باد دستان را زجمع مال، مطلب تفرقه است
می فشاند ابر اگر آبی زدریا می خورد
شعر در باره تفرقه
در میان این گهرها رنگ سنگ تفرقه است
چون به بیرنگی رسند این گوهران یکتا شوند
شعر در مورد تفرقه افکنی
آسمان از سنگ انجم سنگلاخ تفرقه است
تا میسر هست ای احباب جمعیت کنید
شعری در مورد تفرقه
چون به زیر فلک از تفرقه ایمن باشم؟
نتوان فصل بهاران به تو پل آسود
شعر درباره تفرقه
ز سنگ تفرقه خالی شده است دامانش
به گرد خاک، عبث آسمان نمی گردد
شعر در مورد تفرقه
بغیر آه نداریم سینه پردازی
غبار تفرقه جغد از دل خراب برد
شعر در مورد تفرقه افکنی
مآل تفرقه جمعیت است آخر کار
دل دو نیم به محشر یگانه برخیزد
شعری در مورد تفرقه
جماعتی که به جمعیت جهان شادند
ز سنگ تفرقه روزگار بیخبرند
شعر درباره تفرقه
ز سنگ تفرقه دلهای روشن آسوده است
که گل گلاب چو شد از خزان بیاساید
شعر تفرقه
از صحبت آن که خاطر جمع است مطلبش
سی پاره را به تفرقه شیرازه می کند
شعر در مورد تفرقه
در عالم حیرت نبود تفرقه را راه
محو تو زکونین خبر هیچ ندارد
شعر تفرقه انداختن
از تفرقه پروا دل آزاد ندارد
از سنگ خطر بیضه فولاد ندارد
شعر در باره تفرقه
جماعتی که به جمعیت جهان شادند
ز سنگ تفرقه روزگار بیخبرند
شعر در مورد تفرقه افکنی
ز سنگ تفرقه دلهای روشن آسوده است
که گل گلاب چو شد از خزان بیاساید
شعری در مورد تفرقه
در عالم حیرت مبود تفرقه را راه
محو تو ز دنیا چه خبر داشته باشد
شعر درباره تفرقه
نسیم تفرقه خاطرست جنبش مژگان
من و سراسر دشتی که یک گیاه ندارد
شعر در مورد تفرقه
مجوی تفرقه خاطر از رضاکیشان
که درخت خویش به مأمن کشیده اند امروز
شعر در مورد تفرقه افکنی
بزم می را شیشه بی باده سنگ تفرقه است
سنگ گرد و درشکست چرخ مینارنگ باش
شعری در مورد تفرقه
گردش چرخ بدو نیک ز هم نشناسد
آسیا تفرقه از هم نکند گندم و جو
شعر درباره تفرقه
کثرت و تفرقه در عالم گفتار بود
که جهانی همه یک تن شود از خاموشی
شعر تفرقه
صائب از هم نکند تفرقه لطف و عتاب
گل و خارست یکی در نظر یکرنگی
شعر در مورد تفرقه
به چشم هر که در آن روی آتشین محوست
بهشت تفرقه خاطر تماشا نیست
شعر تفرقه انداختن
ز سنگ تفرقه صائب بلند گردیده است
بنای دوستی روزگار محکم نیست
شعر در باره تفرقه
غبار تفرقه خاطر از تردد توست
اگر تو جمع شوی روزیت پریشان نیست
شعر در مورد تفرقه افکنی
غبار تفرقه ای نیست همچو شیر و شکر
میان آتش و آب جهان بیرنگی
شعری در مورد تفرقه
ز اهل توحید آن روز می شمارندت
که هیچ تفرقه از خاک تا شکر نکنی
شعر درباره تفرقه
مردم ز حد خویش برون پا نهاده اند
راه هزار تفرقه بر خود گشاده اند
شعر در مورد تفرقه
چون سپیدی تفرقه است اندر رهش
در سیاهی راه کوتاهت دهند
شعر در مورد تفرقه افکنی
هر که او پیداست درصد تفرقه است
چون نباشی جمع آنجا چون کنی
شعری در مورد تفرقه
محتشم تا بودت جان مشو از دوست جدا
کاین جدائی سبب تفرقه جان و تن است
شعر در مورد تفرقه
- ۰ نظر
- ۰۸ بهمن ۹۶ ، ۱۰:۳۳